جدیدترین ها

سوگند میخورم …. جز حقیقت
من سوگند میخورم حقیقت را بگویم و جز حقیقت چیزی بر زبان نیاورم. اعتراف میکنم، سوگند یاد کردن کاری دشوار است. دشوارتر اما راستگوییِ است

مرا به خیر تو اُمید نیست، شَر مَرسان
نشد یک روز صبح از خواب که بیدار میشود بنایِ رفتارِ نا به جا را نگذارد. اصلا حرف حساب توی کله اش فرو نمی رود.

خودِ قدیمی در برابر خود جدید
خودش میداند، همه تصمیمهای آدم که نمیتواند درست باشد.چرا از خودش توقع بیش از اندازه دارد؟اما، هر جا ردی از داستان کسب و کار بوده،

چه موهبتهایی که نادیده میگیریم
کتابهایی که می خوانم به من کمک میکنند. دستشان درد نکند، دست کتابها. چگونگی کمک کتاب ها خیلی مهم است. بزرگترین کمک ها اینکه مارا

ای نامه که می روی به سویش
حضور محترم دوست عزیزم که به امر کپی رایتینگ احاطه داری و در این خصوص مشغول به کار بودهای البته در عصر حجر. سلام دوستِ

اعترافات شگفت انگیز من (قسمت سوم)
آن وقت ها مادرم برایم قصه میگفت. قصه هایی نه مثل کارتونهای جم کیدز لطیف، بلکه کمی خشن تر از آنها. او می خواست به

الیزابت گیلبرت و تله پاتی
کتاب جادوی بزرگ را قبلا سرسری خوانده بودم. آن قدر سرسری که هیچ از آن در خاطرم نماند. بار دومی که تصمیم گرفتم بخوانمش برای
آخرین دیدگاهها