
مرا به خیر تو اُمید نیست، شَر مَرسان
نشد یک روز صبح از خواب که بیدار میشود بنایِ رفتارِ نا به جا را نگذارد. اصلا حرف حساب توی کله اش فرو نمی رود.
نشد یک روز صبح از خواب که بیدار میشود بنایِ رفتارِ نا به جا را نگذارد. اصلا حرف حساب توی کله اش فرو نمی رود.
کتابهایی که می خوانم به من کمک میکنند. دستشان درد نکند، دست کتابها. چگونگی کمک کتاب ها خیلی مهم است. بزرگترین کمک ها اینکه مارا
حضور محترم دوست عزیزم که به امر کپی رایتینگ احاطه داری و در این خصوص مشغول به کار بودهای البته در عصر حجر. سلام دوستِ
آن وقت ها مادرم برایم قصه میگفت. قصه هایی نه مثل کارتونهای جم کیدز لطیف، بلکه کمی خشن تر از آنها. او می خواست به
کتاب جادوی بزرگ را قبلا سرسری خوانده بودم. آن قدر سرسری که هیچ از آن در خاطرم نماند. بار دومی که تصمیم گرفتم بخوانمش برای
سلمان بدون هیچ دلیل قانع کنندهای ناگهان در یک عصر زیبا و سرد و پر نشاطِ اسفند ماهی تصمیم گرفت که کسب و کار خودش
برای شما هم چنین اتفاقی افتاده است؟ هیچگاه ورشکستگیِ مالی، رویاها و اهدافتان را دگرگون کرده و نقشه هایتان را نقش بر آب ساخته است؟
مایکل جردن عاشق بسکتبال بود و قد و بالایی داشت که در آن سالها کاملا مناسبِ بسکتبال بود. راستش این قد و قامت این سالها
پرده های خانه از دو سال پیش عوض شده بودند. چسبیده به پنجره، کرکره های ظریف و رویش تور سفید خوش نقش و نگار
دوست کپی رایتر من سلام امروز در حوزه کپی رایتینگ بسیار رشتم و بافتم. آخرینش هم تکلیفی بود راجع به نوشتن یک تبلیغ در خصوصِ
معتقدم که با آموختن و عمل به آموخته ها می توانیم زندگی را ارتقا، دهیم . این ارتقا، باعث شادی و رفاه است . در این وبسایت تجربیاتی که از سالها زندگی زیسته ام به صورت خاطرات و روزنوشته ها و ....... به اشتراک گذاشته می شود.
اینجا خانه من است . به خانه من خوش آمدید.