به خانه من خوش آمدید

چطور حواس جمع باشیم

مکتب نویسندگان کسب و کار امروز یک وبینار در مورد تولید محتوای آموزشی داشت.

او یک عالمه کار واجب دیگر داشت که انجامشان دهد.

نمی توانست در خانه‌ای نباشد.

اندوهِ مادری را روز جدایی از فرزندش نبیند.

از تبلورِ اندوه به شکل عصبانیت حیرت نکند.

نمی‌توانست مشکلاتی که این روزها گریبانش را چسبیده، رفع و رجوع نکند.

نمی‌توانست راحت نفس بکشد.

سخت است،

این روزها بیش از همیشه به اهمیت اهدافش در یک سال گذشته اندیشید.

از خیلی وقت پیش ها نمی‌داند از چندسالگی، همیشه پر بود از توقع.

توقعی که گاهی خودش هم به  حقانیتش شک می‌کرد.

نمی دانست از چه زمانی «خود قربانی نمایی» ژست دائم زندگی‌اش شده بود.

اغلب با سوز و گداز از هجوم نا‌جوانمردانۀ تبعیض می‌نالید.

حقیقتی که او نالان و گریان، با سوز و گداز برایش قصیده‌های بی شماری  می‌سرایید.

علاقه‌مند بود، رفتاری مهربانانه اما صریح و صادق با او داشتند.

می‌گفت:

هر واکنشی در برابرم بهتر از سکوت است

و نشانۀ توقع‌ام

توقع نشانۀ احترام و جدی گرفتن است

او نمی‌داند چطور این همه هذیان را سر وسامان بدهد.

اما من می دانم:

بعضی معضل‌ها قابل حل هستند.

ابتدا چه نیکوست که از نوشتن یاری بخواهید.

پس یک دفترچه همیشه کنارتان باشد.

تمام احساسات خود را در زمان های مختلف ثبت کنید.

بعد از چند روز به بررسی نوشتۀ خود بپردازید.

این نوشته ها نقشۀ راهند.

بعد از پایش نوشته‌ها می‌فهمید برای رفع مشکل چگونه تلاش کنید.

بدون صحبت با آدم‌ها، از نیت هیچ کس، آگاه نمی‌شوید.

اما خودتان را گیرِ نیت آدم ها نیندازید.

قبل از دیگران درست تر است خودتان را تحت تاثیر قرار دهید.

پس از آن به این فکر کنید که چگونه دیگران را از احساس خود آگاه کنید.

قطعا همه از راهی که شما رفته‌اید عبور نکرده‌اند.

بدانید همیشه حق با شما نیست

اما،

هیچگاه بر علیه خویش اقرار نکنید.

با آدم‌ها همدل باشید.

راههایی برای رسیدن به اهدافتان هست، که از مسیر همدلی با دیگران و سودمندی برایشان می‌گذرد.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *