من سوگند میخورم حقیقت را بگویم و جز حقیقت چیزی بر زبان نیاورم.
اعتراف میکنم، سوگند یاد کردن کاری دشوار است.
دشوارتر اما راستگوییِ است که از پس سوگند حادث میشود.
«ما اشتباه کردیم»
ادای جملۀ فوق نیز بسیار شهامت میخواهد.
بدین سبب افراد به ندرت آن را بر زبان میآورند.
همه دوست دارند بگویند:
«حق با ماست»
این همه، حق به جانب بودن، ابتدایِ کار چندان عجیب و غریب نیست.
امان از آنگاه که آینده نمایان شود،موجب حیرت میشود.
حالا مشخص میشود، آنچه بدان مطمئن بودی کاملا اشتباه از آب در آمده است.
اجازه داری اگر دوست داشتی غافلگیر شوی.
حتی اگر بهذات، اهل غافلگیر شدن نیستی، لاکن، ادای غافلگیری لازم است، میتوانی ادای غافلگیرها را در بیاوری.
بگذارید یک بار دوره کنیم.
با خواندن سطرهای فوقانی خودم هم گیج شدم .
صد و پنجاه کلمه نوشتم که بگویم:
ما سختمان است بگوییم «اشتباه کردهایم.»
همیشه دوست داریم بگوییم «حق با ماست.»
چرخ روزگار در گردش است.
پس آینده فرا میرسد.
حالا میبینیم آنچه آن را درست و حق میدانستیم و حتی آن را کارساز و به جا میپنداشتیم.
هیچ کدام از اینها نیست.
تازه خیلی هم غلط و ناحق و ناکارساز و نا به جاست.
برای اینکه سنگ روی سنگ بند شود باید چیزی بگوییم و کاری بکنیم.
باید بگوییم ما اشتباه کردهایم.
میخواهیم جبران کنیم و برای جبرانش باید کاری کنیم.
باید به شواهد جدید توجه کنیم.
باید تصمیمات جدید بگیریم و امیدوار باشیم نتایج جدید حاصل شود.
از یک گروه، یک عدۀ زیاد از آدمها، نمیشود توقع اعتراف داشت.
توقع جبران و تصمیم گیری جدید.
پس باید یکی یکی آدم ها را کمک کرد که تصمیم جدید بگیرند.
با اخذ تصمیم جدید بسیار محتمل است نتیجۀ جدید حاصل شود.
تک تک آدمها هم گروه ها را میسازند.
پس باید آرام و جزء جزء تصمیم جدید گرفت و پیش رفت.
تغییر کل در گرو تغییر جزء است.
آخرین دیدگاهها