چشم که باز می کرد اولین فکرش این بود :« ناهار چی درست کنم»
اونقدرها دوست نداشت از قبل همه بدانند ناهار چه غذایی را قرار است که روی میز ببینند و بعدش هم نوش جان کنند ( وای خدای من داشت تایپ می کرد بلمبانند به جای نوش جان کنند)
می بینید چقدر ارزش گذاری ها در زندگی متفاوت می شود؟
با اینکه سالها عادت کرده بود به انجام کارهای معمولی یک زن کدبانوی خانه دار ، این روزها داشت انتقال قدرت را به وضوح مشاهده که نه درک می کرد
یک انتقال قدرت درونی از بعضی فعالیت ها به بعضی فعالیت های دیگر
نشسته بود سر میز صبحانه
قوطی پنیر را با دقت نگریست رویش عکس سه تا گوسفند مرتب و منظم را انداخته بودند که هیچ شباهتی به بع بعی های وطنی نداشتند
در حالتی بودند که انگار واقعا برای عکس ژست گرفته اند. و در طرف دیگر یک قالب پنیر و یک پر سبزی و گوجه و خیار
کپی رایتر توانایی نداشته این تبلیغ
و مزه ی بسیار عالی پنیر همه کم کاری کپی رایتر را پوشش داده است
نان و پنیر و گردو برای صبحانه
پیتزای خانگی خوشمزه برای ناهار
و سالاد الویه عالی و بی نظیر برای شام
او الکی از دست پختش تعریف نمیکند واقعا عالی می پزد همه چیز را همه چیز از سالها پیش تا کنون.
این رورها که فکر می کند همه چیز متفاوت است هم بسیار ازبسیاری خانم های صرفا خانه دار کدبانویانهتر خانه داری میکند.
دوست دارانش می گویند:
همین جوری پیش برو و تلاشت را ادامه بده.
و مطمئن باش به موفقیتت.
آخرین دیدگاهها