به خانه من خوش آمدید

اِم روزنامه

معاشرت با آنفلوانزا

سرم را روی متکا می‌گذارم. بوی گلاب پیچیده توی سرم. گلاب برایم حکمِ آبرسان را دارد. یک طوری شده. یک طورِ غیرمعمول. حضورشان را درک

ادامه مطلب »
اِم روزنامه

دل نوشته‌ای از سرِ مهر

نیم ساعت است نشسته‌ام خیره به صفحه‌ی لب‌تاپ،منتظرم حروف به هم متصل وکلمات را تشکیل دهند و کلمات در کنار هم جملات را بسازند. جملاتِ

ادامه مطلب »
اِم روزنامه

بوی خوشِ مربا

اجاق گازِ تمیز، مثلِ میز کارِ مرتب، مثل خانه‌ی جمع و جور می‌ماند. کارها را یک جور بهتری پیش می‌برد. صبح بعد از کمی نوشتن،

ادامه مطلب »
اِم روزنامه

پر از خاطره

  صبحِ نه چندان زود شال و لباس کردم سمت سونوگرافی دکتر کیانی. دختر خوش‌اخلاقی که به من وقت ویزیت داد، گفت باید برای معطلیِ

ادامه مطلب »
اِم روزنامه

اینطوری روزم می‌گذرد

تصمیم گرفتم بنویسم. در باره امروز. آیدا کنارم نشسته و کلی جملات قشنگ و پر از طنز می‌گوید. از ته دل و با تمام وجود

ادامه مطلب »

صدای خوشبو

چه صدای خوشبویی در جریان است. بافتنی می‌بافتم و به صفحۀ گوشی خیره مانده‌ام. از شما چه پنهان مدتی‌ست در حال آموزش زیانم از یک

ادامه مطلب »
اِم روزنامه

بدون شرح

اگر استاد نویسندگی داشته باشید و او دمادم از اهمیت عنوان نویسی برایتان نطق کرده و طریقۀ نوشتنِ هزاران عنوانِ رنگ و وارنگ را به

ادامه مطلب »
اِم روزنامه

طنز، کتاب و تجربه

باز باز باز باز هم مثلِ نوجوانان تازه بالغ که در ناز و نعمت می‌غلتند، دلم غر زدن می‌خواهد که شکوهِ درونم ندا سر می‌دهد؛

ادامه مطلب »